جدول جو
جدول جو

معنی تخت طاوس - جستجوی لغت در جدول جو

تخت طاوس
تخت مرصع به جواهری بود در دورۀ قاجاریه و صاحب تاریخ عضدی گوید در اول آن تخت را تخت خورشید می گفتندو در شب زفاف با تاج الدوله که نامش طاوس خانم بوده چون آن تخت را برای فتحعلیشاه زده بودند بعدها آنرا بنام تخت طاوس نامیدند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
تختی که نادر از سفرهند آورده و تا اوایل قاجاریه در ایران بوده است
لغت نامه دهخدا
تخت طاوس(تَ تِ وو)
در نزدیکی قبر کورش، آثار دو آتشکده دیده می شود. در اینجا دو سنگ یک پارچۀ مکعبی هست که موسوم به تخت طاوس است. درون این سنگها را خالی کرده اند. بزرگتر، که یکی از اضلاع قاعده اش دو متر و دوازده سانتی متر است و ارتفاعش دو متر و ربع، از جلو پلکانی دارد، که در سنگ ساخته و آنرا به این سنگ چسبانده اند. (ایران باستان ج 2 ص 1566)
یک فرسخ و نیم پیشتر مشرقی فتح آباد است. نام محلی کنار راه آباده و شیراز میان باغ لردی و تخت جمشید در هشتصد و سی و یک هزار و هفتصد گزی تهران. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ تِ وو)
نام تختی که به امر صاحبقران ثانی شهاب الدین محمد شاه جهان پادشاه غازی انار اﷲبرهانه مرتب شد و صورت طاوس مرصع به جواهر بر آن تعبیه بوده و بتاریخ هفتم ماه سال 1151 هجری قمری شاه شاهان نادرشاه که از ایران به غصب هند آمده بود و از قلعۀ دارالخلافه شاه جهان آباد بر سایر تخت ها و جواهر وخزاین و نفایس و تحایف این دیار متصرف شد، چنانچه عبارت ’غصب هند’ ماده تاریخ این قضیه است:
دگر چه حاجت کیخسروی و کاوسی است
که عشق را دل پرداغ تخت طاوسی است.
خان آرزو (از آنندراج).
تخت طاوسی را غالباً بغلط تخت طاوس نویسند و نیز با تخت فعلی که درقصر گلستانست اشتباه شده. برای شرح بیشتر رجوع به مجلۀ نقش و نگار شمارۀ هفتم دورۀ سوم و مقالۀ آقای حکمت در فرهنگ ایران زمین ج 2 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ تِ وو)
نام کوهی در حوالی تفت که جایی است در یزد. (بهار عجم) (از آنندراج ذیل تخت حیران) :
نه منظر اختران مسعود
اورنگ نشین تخت داود.
محسن تأثیر (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ تُ)
ده کوچکی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 41هزارگزی شمال زرقان و کنار شوسۀ شیراز به اصفهان. سکنۀ آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخت کاوس
تصویر تخت کاوس
گوشه ای در دستگاه سه گاه تخت طاقدیسی، یکی از سی لحن بار بدی
فرهنگ لغت هوشیار